جهان هستي و شناخت مسائل آن از جمله مباحثي اتس كه همواره ذهن بشر انديشمند را به خود معطوف داشته است، اگر چه بحث و بررسي درباره اساس هستي به شاخهاي از علوم به نام «فلسفه» مربوط ميشود اما جذابيت و اهميت آن موجب شده است تا هر متفكري، در اطراف آن به بحث و تفحص بپردازد.پيرامون مسئله جهان شناسي، رويكردهاي مختلفي وجود دارد كه يكي از آنها رويكرد عرفاني نسبت به جهان هستي است؛ جهان شناسي عرفاني عبارتست از نوع تلقي و تفسير كلي كه عرفا از جهان هستي ارائه نمودهاند.يكي از عارفان و صاحب نظران عرفان در دوران معاصر، امام خميني بود. حضرت امام با وجود اينكه داراي شخصيتي جامعه الاطراف و كثيرالابعاد و در رشتههاي مختلف علوم اسلامي، صاحب رأي و بلكه سرآمد معاصرين خويش بود ولي به نظر نگارنده، تمام ابعاد شخصيتي آن بزرگوار متأثر از بعد عرفاني ايشان بود و در يك كلام نگاه امام به جهان هستي، نگاهي عارفانه بود.در اين رساله سعي بر اين بوده است تا با سيري گذرا،در بوستان انديشه عرفاني امام خميني تصويري كلي از نظام جهان شناسي عرفاني ايشان ارائه شود؛ بر اين اساس اين رساله در سه فصل تنظيم يافته است:در فصل اول انوان نگرش نسبت به جهان هستي در قالب چهار نوع نگرش(علمي، فلسفي، عرفاني و مذهبي) مورد بررسي قرار ميگيرد؛ فصل دوم به بررسي نگرش عرفاني امام خميني نسبت به جهان هستي در قالب سه مبحث (خداشناسي، جهان شناسي وانسان شناسي) ميپردازد در فصل سوم، برخي از اصول اساسي كه عرفان امام بر آن استوار است، مورد بررسي قرار گرفته است.