عشق، چيست؟ و چه ماهيتي در انديشة حافظ و امام خميني(ره) دارد؟ سؤالي است كه در اين رساله به آن پرداخته شده و پاسخ آن حاصل آمده است. در فصل اول اين رساله به جايگاه عشق در انديشة فيلسوفان و عارفان پرداختهايم. در اين بخش از رساله نظرگاه فيلسوفان و عارفان درباة عشق، اوصاف و لوازم آن نشان داده شده است. فيلسوفان عشق را تنها وسيلهاي دانستهاند كه موجودات به واسطة آن به كمال لايق خويش ميرسند و عارفان عشق را در دو قوس نزول و صعود تحليل كردهاند و نشان دادهاند كه عشق در قوس نزول سبب ظهور آفرينش شده است و عشق در قوس صعود فقط خاص آدميان است كه آن مراحل صعود به منزلگاه وصال حقيقي را ميپيمايند. در بخش دوم رساله نظر حافظ در خصوص عشق را جويا شدهايم و به تحليل ماهيت از نظر او پرداختهايم. لبّ نظرية حافظ در خصوص عشق آن است كه، عشق نه تنها تجلي ذات خداوند و سبب ظهور آفرينش است و در قوس صعود آدمي را به وصال حق ميرساند بلكه عشق تنها وسيلهاي است كه انسانيت آدميان و گوهر وجودي آنها را مشخص ميسازد و نه فقط در عشق الهي كه در عشق زميني و جسماني نيز اين واقعيت ارزشمند نهفته است. در بخش آخر رساله نظر امام خميني را دربارة عشق كاويدهايم و نشان دادهايم كه عشق در انديشة امام تجلي ذات حق تعالي در كلّ عرصه هستي است. شريعت، پارسايي، عقلانيت و فضايل اخلاقي فقط وقتي حضور دارند كه پاي عشق در پايان باشد و نيز عشق هم وقتي حقيقي است كه به شريعت، زهد، فضايل اخلاقي آراسته باشد.