اين رساله تحقيقي است درباره ابعاد نظري و عملي عرف ستيزي عارفانه و بررسي آنها از ديدگاه مولوي و حضرت امام خميني.عرفا با داشتن درك عميق و نگرش ژرف به باطن اشياء در برخورد با عرف و سنت سخنان و رفتاري از خود بروز ميدهند كه به ظاهر مغاير با عادات رسوم و عقايد رايج جامعه است.اين تحقيق نشان ميدهد كه گرچه عرف ستيزي عارفانه خلاف عرف و سنت به نظر ميرسد و مخالف شديد متشرعان و عامه مردم را در پي دارد و با قضاوت ظاهري آنان حتي به تكفير كشته شدن برخي از صوفيان انجاميده است. اما بايد اذعان نمود كه در حقيقت عرف ستيزي عارفانه رويارويي با عرف، عقل و سنت نيست، بلكه اين گونه مينموده است زيرا كار عارف وراي عقل فهم و درك جامعه بوده و ساحت عرفان ساحتي برتر از ساير معارف بشري است. به همين دليل با قوانين منطقي، براهين فلسفي و آداب و رسوم رايج، ناسازگار مينماياند.روش تحقيق به كار گرفته شده دراين رساله همانند عمده مسائل علوم نظري و انساني، روش توصيفي، تحليليو استقرايي ميباشد. دراين راستا، رساله در چهار فصل سامان يافته است:فصل اول: كليات تحقيق را تشكيل ميدهد كه شامل تعاريف و مؤلفههاي مربوط به عرف، مراد از عرف ستيزي و پيشينه تاريخي عرف ستيزي ميباشد.فصل دوم: مروري است بر ساحات نظري و عملي عرف ستيزي در ادبيات عرفاني.فصل سوم: بررسي ديدگاه مولوي و حضرت امام خميني در عرف ستيزي عارفانه.فصل چهارم: نتيجه گيري و پيشنهاد.