اين مجموعه در راستاي تحقق اهداف خود، نسل امروز را با ساختار واقعي خانواده، آرمانها و کارکردهاي آن و حقوق و وظايف متقابل اعضاي خانواده آشنا ساختهاست. از سوي ديگر با استفاده از يافتههاي به دست آمده از پژوهشهاي فقهي و حقوقي و بهرهگيري از منابع معتبر اسلامي و علوم جامعه شناسي، روانشناسي، زيستشناسي و مراجع لغتشناسي و ادبي، به مفهوم مديريت مرد در خانواده در روابط زوجين پرداخته و متعلقات، مصاديق، قلمرو و شرايط و احکام آن را مورد بررسي قرار داده است. اين يافتهها ما را به اين مطلب رهنمون ميکند که فقها و حقوقدانان بايد در مقام وضع قانون، عنصر تکويني تفاوتهاي زن و مرد را چه در بعد جسمي و چه در بعد رواني در نظر گرفته و با توجه به آن، حقوق و وظايف زن و مرد و بالاخص نقش مديريت خانواده و قلمرو و ويژگيهاي آن را در قوانين و احکام تعيين نمايند. البته در اين ميان نبايد از نقش عناصر فرهنگي و اجتماعي در واگذاري مسئوليت مديريت خانواده به مرد غافل شد. بطوريکه عرف و عنصر زمان و مکان مؤلفههايي هستند که دانشمندان مسلمان در استنباط احکام از آنها بهره گرفته و با رويکردي تحليلي و کارشناسانه به بررسي مفهومي و مصداقي موضوعات و احکام مربوط به خانواده در جامعه کنوني پرداختهاند. از جمله بررسيهايي انجام شده در اين مجموعه بررسي منابع فقهي، تفسيري، روايي است که آنها منابع مناسبي براي شناخت ابعاد و مصاديق قواميت و مديريت مرد از ديدگاه اسلامي هستند که اين بررسيها ما را با ديدگاههاي مختلف علماي شيعه و سني آشنا ميکند. همچنين با مراجعه به منابع تاريخي به اين نتيجه ميرسيم که مديريت و قواميت مرد در خانواده در دورانهاي پيش از اسلام به فراخور آداب و رسوم اجتماعي زمان خود مطرح بوده و اسلام نيز بر استمرار اين نقش در خانواده مهر تأييد زده و شيوه منطقي و معقول آن را براي انسانها بازگوکردهاست. بطوريکه دين اسلام، با نگاهي اصولي، مباني نظري مسئوليت مديريت خانواده را بيان نموده و در مقام تعليل، به بيان فلسفه اين حکم پرداختهاست. با توجه به اين که مديريت، مستلزم مصلحت سنجي، تصميمگيري، تدبير کردن و مواردي از اين قبيل است، اسلام، براي مصون ماندن خانواده از آسيبهاي جدي از جانب مرد، تدابيري اتخاذ کرده از جمله اين که او را به معاشرت نيکو، مشورت مداري، مودت و رحمت و اصول اخلاقي و انساني ديگر توصيه مينمايد. از سوي ديگر عقل و شرع، واگذاري تکليف مديريت را مشروط به اهليت و صلاحيت قانوني و شرعي مرد کرده و در صورت عدم اهليت او، واگذاري آن مسئوليت را به وي منتفي ميداند، بطوريکه شرع، ضمانت اجرايي آن را در صورت عدم صلاحيت او تضمين نموده است. چنانچه ضمانتهاي اجرايي مديريت مرد در قانون نيز بيان شود، احکام اسلامي را کاربرديتر کرده و اعضاي خانواده را از سوء استفادههاي ناشي از آن مصون ميدارد. البته بردن مسائل ريز و درشت خانواده به محاکم قضايي، فضاي خانواده را سرد و بيروح ميکند. با توجه به ضرورت اين بحث، موضوع تقابل حقوق و اخلاق مطرح ميشود که بسياري از حقوقدانان بر نقش بيشتر و سازندهتر اخلاق نسبت به الزامات قانوني در خانواده تأکيد دارند. آنچه که بحث مديريت صحيح در خانواده را الزامي ميکند تکليفي بودن آن در کانون خانواده است. پس تصور حق بودن مديريت مرد و اعمال تحکم به اين واسطه، تصور باطلي است که توسط افراد ناآشنا به احکام اسلام مطرح ميشود. البته اين تکليف، حقوقي را براي مرد به همراه خواهد داشت که اين امر غيرقابل انکار است. واژگان کليدي: مديريت، خانواده، روابط زوجين، حقوقي، فقهي، عنصر زمان و مکان، اهليت