چكيده: مفهوم زیبایی و نگاه زیبایی شناسانه در اندیشه عرفان اسلامی ، مبنایی وجودشناسانه دارد که با کند وکاو در آن میتوان نظام زیبایی شناسانه عرفان اسلامی را که در نوع خود نظامی منحصر به فرد است باز شناخت. بر اساس این نظام،زیبایی و هنر امری وجودی تلقی میشود که درک آن نسبت متناظری با حقیقت دارد. پرسشهای بنیادین این پژوهش از مفاهیمی چون چیستی زیبایی ، نسبت زیبایی با حقیقت وجود و چگونگی تأثیر و جلوه آن از عالم معنا و ملکوت در زبان و بیان ناسوت در اندیشه دو شخصیت بزرگ عرفان اسلامی یعنی ابنعربی و امامخمینی(س) است .توضیح این که دراین پژوهش قصد شده است تا با بررسی و سنجش مبانی نظری زیبایی شناختی ابنعربی به عنوان موسس عرفان نظری ،یک قالب و الگو، برای باز سازی نظریه زیبا شناختی امام خميني(س) به عنوان نماد عرفان و حکمت متاخر شیعی به دست آید و بر همین اساس این پژوهش مطالعهای تطبیقی با رویکرد تحلیلی است. در اندیشه ابنعربی و امام(س) وجودمطلق، مساوی است با جمال مطلق(= زیبایی).بر حسب اين مبناست كه وجود مطلق از مرتبه غیب الغیوبی خویش به واسطه دو تجلی جمالی به واسطه اسم «النور» بر اعیان ثابته متجلی میشود و انسان (عالم صغیر)و عالم(انسان کبیر) پدیدار میشوند. در انديشه ابنعربي انساني كه عالم صغير است و مجلاي تجلي جمال الهي به واسطه حب الهي و دستياري اسماءالحسني در قوس صعود خود مظهري از جمال الهي است و البته از اين رو كه هر جزئي ميل به كل دارد کشش ما به زیبایی نيز کشش جزء به کل است. به اين ترتيب مباني زيباييشناسي عرفاني، انسان را هماره در تلاش برای نیل به زيبايي مطلق نشان ميدهد و بر حسب همين مباني نظري است كه هنر ديني يا هنر اسلامي شكل گرفته است.براين اساس وقتي گفته ميشود حق زيباست و زيباييها را دوست دارد يعني عشق به جمال نمودن و جمال ديدن باعث میشود ذات به واسطه اسماءالحسني خويش از مقام غيبالغيوبي تنزل پيدا كرده و در حضرت خيال منفصل متجلي شود. عارف اما از آنجا كه خود حضور و وجود يافته اين تجلي است با سرگذاشتن در پي جمال مطلق به نيروي همت سعي در متصف شدن به خلاقيتِ خيالِ تجليگون الهي ميكند.از نظر ابنعربی عشق در این مرحله دیگر از مولود بودن به در آمده ،خود مولد زیبایی میشود و صور خیالین زیبایی باز تولید میشود . واژهای کلیدی: زیبایی،جمال الهی، وجودمطلق ، تجلی، اسماء الحسنی، عالم خیال،هنر.