چکیده پایان نامه: تأثیر تحولات فرهنگی و اجتماعی موثر بر مشاركت سیاسی زنان در پیروزی انقلاب اسلامی

هدف از انجام اين پژوهش شناخت و اثبات تأثير تحولات فرهنگي و اجتماعي حكومت پهلوي در ايجاد خيزش و حركت زنان به سوي جنبش هاي اسلامي و انقلاب اسلامي است؛ تحولاتي كه عنوان شناسه اي از انگاره هاي تشكيل دهنده تاريخ معاصر زنان را متأثر از خود ساخته و آنها را وارد فضايي سياسي نموده است. روش انتخابي براي انجام اين پژوهش برگرفته از يكي از نظريات توسعه، تحت عنوان انفكاك ساختاري است كه اطلاعات گردآوري شده در اين حوزه با مراجعه به متون، اسناد و روزنامه ها امكان پذير گشت . سوال اصلي اين پژوهش، چرايي و چگونگي تأثير تحولات فرهنگي و اجتماعي حكومت پهلوي بر مشاركت سياسي زنان در پيروزي انقلاب اسلامي است و فرضيه آن نيز تحولات فرهنگي و اجتماعي، منزلت، جايگاه و هويت زنان را دچار تغيير ساخت و در اين تغييرات » عبارت است از زنان مشاركت سياسي در انقلاب را تنها راه وصول به خواسته هاي خود ( خويشتن واقعي، هويت اسلامي و آزادي « سياسي) مي دانستند عمده ترين يافته هاي اين پژوهش بر اين امر استوار است كه حكومت پهلوي با اعطاي حقوق زنان به آنا ن و فراهم نمودن فضاي لازم در جامعه در جهت افزايش آگاهي زنان قصد داشت تا زنان را از نقش سنتي خود در جامعه سنتي مردسالار با تزريق نگرشهاي مدرن بر اساس معيارهاي نوسازي و توسعه و با جداسازي آنان از نهادهاي مذهبي در ايران ، وارد نقش هاي جديد در حوزه هاي جداگانه سازد تا با تخصصي نمودن كاركردها، زنان را از لايه هاي دروني آن جدا نموده و از اين طريق خواستار ايجاد تحولي شگرف در جامعه زنان شد، ليكن علي رغم برنامه هاي سكولار شاه و با اولويت تجدد زنان در رأس اقداماتش قصد داشت تا با بيان مزاياي غربگرايي و حذف آموزه هاي مذهبي از تفكر زنان با اقدامات تبليغي در درون جامعه زنان كم رنگ سازد. بر همين اساس، زنان در قبال تأثير تحولات u1601 فرهنگي و اجتماعي به سه دسته مهم تقسيم شدند كه دسته نخست هرگونه حركت در حوزه زنان از سوي حكومت پهل وي را عامل توسعه دانسته و در مقابل دسته دوم زناني بودند كه تفكر و ارزشهاي مردسالارانه در آنان دروني شده و موجب گشت تا آنان به شدت با هرگونه تحول و تغيير در جامعه زنان به مخالفت بپردازند و دسته سوم نيز به منظور پر نمودن شكاف ميان دو تفكر فوق تلاش نمود تا با حفظ آموزه هاي منطقي و مكانيزم هاي مثبت غرب و حفظ آموزه هاي مذهبي و اسلامي به دليل پايه قوي اعتقادات و باورهاي مذهبي، شكاف موجود را به حداقل برسانند . به عبارتي ديگر دسته سوم پس از انفكاك شكل گرفته، قصد داشت تا واگرايي پديدار شده در نتيجه تضاد موجود را به همگرايي از نوع بومي مبدل سازد كه اين همگرايي نيازمند نگرشي جديد بر مذهب و عناصر سنتي جامعه بود تا توسعه پديدار شده از اين طريق در نهايت با ديگر گروههاي مخالف زنان، به دليل تبعيت زنان جامعه سنتي از مردان با توجه به پايگاه قوي مذهب در ساختارهاي تفكري آنان و رهبري امام خميني به عنوان مرجع تقليد و رهبري كاريزماتيك ايشان، با بيان مكانيزم هاي فقهي متعدد و با اتكاء بر درك دقيق از شرايط زمان و مكان چون توجه به آزادي زنان، حق رأي آنان و احترام به حقوق اجتماعيشان، ادغام گرديد و از اين طريق سبب شد تا حتي گروههاي ليبرال_ دموكرات و كمونيسم را وارد عرصه انقلاب شده و به همگرايي در ميان همه گروههاي مخالف بر ضد حكومت شاه منجر گردد؛ همگرايي كه در نهايت از واگرايي پديدآمده در دستگاه حكومت پهلوي سود جست و قدم هاي بزرگي براي ادغام با ساير گروهها در مبارزه با رژيم برداشت و با ساير گروهها همگام شد و به ائتلاف بزرگي دست يافت، ائتلافي كه سرانجام آن پيروزي انقلاب اسلامي با رويكرد اسلام گرايانه از حضور زنان در انقلاب به واسطه پذيرش آن توسط خيل عظيمي از زنان بود كه با كمك انگاره هاي تحولي حكومت پهلوي به آگاهي بخشي دست يافتند ليكن به جاي حركت در جهت مكانيزم هاي پهلوي، آن را معطوف به تفكراتي ساختند كه به حضور انقلابي آنان در انقلاب سال 1357 مبدل گشت. واژگان كليدي: زنان ايران، انقلاب اسلامي، جنبش مشروطيت، حكومت پهلوي، انفكاك ساختاري.