مساله شر يكي از مباحث مهمي است كه همواره افكاره متفكران و ارباب اديان و حتي مردم عادي را به خود معطوف داشته است. اين مساله در عصر حاضر بيشتر در حوزه فلسفه دين و از منظر صفات كمال الهي چون عدل، قدرت و علم و خيرخواهي مطلق خداوند مطرح گرديده و حتي برخي از فيلسوفان معاصر غرب همچون جي، ال، مكي، وجود شرور را دليل عمده بر نفي وجود خداوند دانستهاند. درطول تاريخ مسأله شر در حوزههاي مختلف فلسف، كلام مورد بررسي قرار گرفته و هر يك به نحوي سعي در پاسخگويي به اين مساله و تبيين و توجيه وجود شناختي شرور داشتهاند.بررسي اين مساله در حوزه عرفان اسلامي و آيين زرتشت و نيز تطبيق آراء اين دو حوزه منظور نظر اين پژوهش بوده است. براي رسيدن به اين هدف در حوزه عرفان اسلامي از آراء و نظرات مولانا جلال الدين رومي عارف شهير قرن هفتم هجري وامام خميني عارف عصر حاضر و در حوزه آيين زرتشت از ديدگاههاي آذر فرنبغ فرخزادان الهيدان بزرگ قرن سوم و چهارم هجري سود جسته و به بررسي و تطبيق ديدگاههاي اين سه پرداختهايم.حاصل و نتيجه اين پژوهش را بطور خلاصه اينگونه ميتوان بيان كرد كه از ديدگاه عارفان مسلمان آنچه كه در جهان وجود دارد خير محض است، واز يك نگاه كل نگرانه و الهي نظام موجود نظام احسن بوده و هيچ نقصي در آن نيست و اساساً طرح مساله شر حاصل نگاه جزء نگرانه انسان به امور و نيز محور قرار دادن خويش در جهان است و الا از ديدگاه الهي با توجه به حكمت و عدالت خداوند هيچ شري در جهان وجود نداشته و هر آنچه شر به نظر ميرسد، لطفي در لباس قهر بوده و حكمتي در آن نهفته است. ولي از آنجا كه انسانها قارد به درك اين حكمتها نيستند زبان به اعتراض گشوده طرح شبهه ميكنند. از ديدگاه آذر فرنبع نيز كه از الهيدانان مذهب مزديسني، در آيين زرتشتي بوده است، تمامي شرور و نقصهاي موجود در جهان حاصل فعاليت اهريمن و ديوان براي نابودي آفريدههاي اورمزدي است. البته نه به اين معنا كه اهريمن خالق چيزي باشد بلكه بدين معنا كه فعل او جنبه منفي داشته و او بيشتر «زداركامه» و نابودگر است تا آفريننده. تفاوت اساسي اين دو ديدگاه در اعقتاد به وحدت ذاتي خداوند نزد عرفاي مسلمان و نفي آن از سوي آذرفرنبغ فرخزادان ميباشد.