|
|||||||||||||
چکیده: انقلاب اسلامي از حيث گفتماني، يکي از مهمترين انقلابهاي دورة معاصر بوده است که با ساز وکاري نسبتاً آرام و مدني به پيروزي رسيد. سه شعار استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي را ميتوان به عنوان دالهاي اصلي گفتمان دموکراتيک انقلاب اسلامي معرفي کرد. در عين حال، ويژگي مذهبي بودن غيرقابل انکار انقلاب نيز از جمله خصوصيات منحصر به فرد در مقايسه با ساير انقلابها در تاريخ معاصر است. ترکيب «جمهوري اسلامي» خود، بيان عينيتيافتة اين خصوصيت دووجهي است. مطالبة ترکيبي و تلفيقي همزمان از کنشگري مردم همراه با حفظ و اجراي احکام دين در ايران، مطالبهاي است سابقهمند، که قدمت آن حداقل به دوران مشروطه ميرسد. فرآيندهايي چون انقلاب مشروطه، تکاپوي فکري، سياسي و هنري روشنفکران و فرهيختگان دهة چهل و پنجاه و سرانجام انقلاب 1357 عليرغم تفاوتهايشان، همگي نشان از خواست و تلاش جدي جامعة ايراني براي تغيير نظام و ساختارهاي اقتدارگرا داشت. دين و کنشگران ملهم از دين نيز در تمامي برهههاي مهم تاريخ اين سرزمين، نقش مهمي ايفا کردهاند. به بيان ديگر، در مطالبة تغيير ساختارهاي اقتدارطلب ايران نه تنها نيروهاي سکولار و لائيک، بلکه نيروهاي ديني نيز شريک و سهيم بودهاند. براي مثال ميتوان به نقش آنها در انقلاب مشروطه، جنبش ملي شدن صنعت نفت و نيز مطالبة روشنفکران ديني دهة چهل و پنجاه و سرانجام انقلاب 1357 اشاره کرد. هرچند بخشي از اين کنشگران ملهم از دين که ميتوان از آنها تحت عنوان دينمداران سنتي نام برد، در اين وادي جانب احتياط و حتي نفي گرفته و آن را يک خواست تحريفي دانستهاند که در نهايت دين را از درون تهي ميسازد، اما بخش مهمي از دينمداران در مطالبة عمومي گذار از ساختارهاي اقتدارگرايانه همراه بودهاند و آن را پاسخي مناسب براي خواستها و نيازهاي جامعة مسلمان در عصر مدرن دانستهاند. از آيتالله نائيني و آخوند خراساني تا روشنفکران ديني دهة چهل و پنجاه تا آيتالله طالقاني و بازرگان همگي را ميتوان در اين طيف گسترده قرار داد. با احتياط و آگاهي ميتوان گفت تمامي اين طيف، خواستار نوعي تلفيق و ترکيب بين مواضع دين و مطالبات آزاديخواهانة عصر مدرن بودند. |