خلوت و عزلت از دیرباز تا کنون جزو سنتها و رسوم رایج در عرفان ادیان و مکتبهای مختلف جهان بوده است و سالکان بسیاری در طول تاریخ آن را همچو شیوة سلوکی خود برگزیدهاند. در تصوف و عرفان اسلامی نیز سالکان و عارفان بسیاری با استفاده از این شیوه به سیر وسلوک پرداخته و علی الادعا به نتایج شهودی و معرفتی مطلوبی دست یافتهاند. با وجود این، عزلت در عرفان اسلامی دارای مخالفانی –هم از سوی عارفان و هم غیر عارفان- است که آن و یا دستکم برخی از انواع آن را –همچون چله- بر خلاف دین اسلام پنداشته و سنتی برآمده از سایر ادیان و مکتبها دانستهاند. از سوی دیگر، عزلت سنتی است که با وجود دارا بودن فوائد و ثمرات سلوکی بسیار، آفاتی نیز دارد که برخی از آنها فردی و برخی دیگر اجتماعیاند. در این میان برخی از موافقان عزلت کوشیدند با ارائة راهحلهایی این معضل را حل کنند تا سالک ضمن بهرهمندی از ثمرات و فواید عزلت از آفات آن در امان بماند. از میان سه عارفی که آثارشان مورد بررسی قرار گرفت، غزالی به مثابة یک متکلم و عارف خوفی جزو موافقان عزلت است. او در عین التفات به ثمرات عزلت در حیات معنوی آفات آن را هم مد نظر داشته است. وی راه رهایی از آفات عزلت را همجواری با یک دوستِ همراه میداند که تضمینکنندة سلامت روان سالک در عزلت بوده و او را در برابر خطرات غلبة تنهایی در امان میدارد. باوجود این، در برابر آفات اجتماعی عزلت، راه حلی ارائه نمیدهد. مولوی عارف دوم مورد بررسی پایاننامة حاضر، عارفی است که برخلاف غزالی جزو مخالفان عزلت و قائلین به صحبت است. راه حل او برای رفع این مشکل، نیل سالک به خلوت در انجمن است. در واقع، او بر آن است که اگر سالک بتواند خود را به مرتبهای برساند که حضور در اجتماع مانع از تمرکز فکر و حضور قلب او از یاد خدا نشود، میتواند علاوه بر استفاده از فواید عزلت از آفات آن برکنار بماند. راهحل وی برای حصول به این نتیجه صحبت با پیر است. امام خمینی نیز همچون مولوی جزو مخالفان عزلت و موافقان صحبت است. او نیز چون مولوی راه حل این معضل را حصول به مرتبة خلوت در انجمن میداند که در آن عارف علاوه بر حضور در جامعه و انجام وظایف اجتماعی خود از یاد خدا نیز غافل نمیشود. کلمات کلیدی: عزلت، خلوت، صحبت و خلوت در انجمن