مشخصات کتاب: اندیشة سیاسی در ایران بعد از انقلاب

مولف: دكتر يحيي فوزي
سال: 1388
محل نشر: تهران
نوبت چاپ: اول
صفحات: 323
شمارگان: 1000
چکیده:

در اين كتاب تلاش شده است تا ضمن بررسي و تبيين سير تحول انديشه سياسي در ايران بعد از انقلاب به اين سؤالات پاسخ داده شود كه سه گفتمان انديشه سياسي در ايران معاصر يعني ماركسيسم، ناسيوناليسم ليبرال و اسلام سياسي در دوران بعد از انقلاب دچار چه تحولات انديشه‌اي شده‌اند؟ و اين تحولات متأثر از چه عوامل عيني و ذهني بوده است؟
و با توجه به اينكه گفتمان اسلام سياسي گفتماني مسلط در عرصة سياسي ايران بعد از انقلاب بوده، سمت و سوي تحولات اين انديشه بعد از انقلاب چگونه بوده است؟ پاسخ به اين سؤالات مي‌تواند ضمن تبيين گونه‌شناسي جديدي از اين جريان انديشه‌اي، به درك مناسبي از چالشهاي انديشه‌اي ايران بعد از انقلاب و رصد تحولات آينده كه در واقع نوعي آسيب‌شناسي و آينده پژوهي انقلاب نيز مي‌باشد بپردازد و همچنين مي‌تواند آيندة چالشهاي مهم فكري جامعة ايران را در سالهاي آتي مشخص كند كه اين امر شايد راهگشايي براي مسؤلان فرهنگي و سياسي باشد.
در اين كتاب به منظور بررسي و تبيين سير تحول انديشة سياسي در ايران بعد از انقلاب، ابتدا در فصل اول ضمن نگاهي كلي به سه جريان انديشه‌اي ايران معاصر يعني ماركسيسم، ناسيوناليسم ليبرال و اسلام سياسي به توضيح در مورد روند تحولات انديشه‌اي آنها در آستانة انقلاب پرداخته شده است تا زمينه‌ براي ورود به بحث از تحولات انديشه‌اي بعد از انقلاب فراهم گردد. در فصل دوم و سوم تحولات انديشه‌اي خرده گفتمانهاي اسلامي و مواضع فكري آنها در مواجهه با مسائل مهم بعد از انقلاب بررسي شده است.
اصولاً مسائل مهم و بحرانهاي فكري بعد از انقلاب را مي‌توان در موارد چندی خلاصه كرد. اولين موضوع مهم، فروپاشي نظام سياسي سلطنتي و ضرورت تعيين الگوي جايگزين براي آن است كه در اين مرحله نيروهاي انقلابي كه با يكديگر در مبارزه عليه شاه و نظام سلطنت وحدت نظر داشتند، در تعيين الگوي جديد براساس مباني نظري جامعة آرمانی خود به ارائة الگوهاي متفاوتي پرداختند كه اين موضوع جريانات فكري بعد از انقلاب را از يكديگر متمايز كرد و مواضع اندیشه‌ای آنها را شفافتر ساخت.
دومين مسألة مهم، نحوة تعيين جهت‌گيريهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي نظام سياسي جديد بود كه حول تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي مطرح گرديد و نيروهاي اسلامگرا را به جريانات فكري متفاوتي تقسيم‌بندي كرد و گفتمانهاي جديدی را مطرح ساخت.
سومين مقطع، هنگامي است كه با تثبيت قدرت نيروهاي اسلام فقاهتي در عرصة سياسي كشور، آنان تلاش كردند تا به اجراي احكام اسلام و اسلامي كردن امور براساس آموزه‌هاي فقه شيعه بپردازند. مشكلات خاص اين راه باعث شكل‌گيري چالش جديدي بين اين نيروها شد و آنها را به دو جريان طرفداران فقه سنتي مصطلح فردگرا و طرفداران فقه پويا و حكومتي تقسيم‌ نمود. در نهايت با غلبه جريان طرفداران فقه پويا و حكومتي، اين گروه موفق به تئوريزه كردن انديشة خود در عرصة سياسي كشور شدند و با احياي مباحث جديدي همچون نقش زمان و مكان در فقه، احكام حكومتي، مصلحت و ولايت مطلقه فقيه، تلاش كردند تا راه حلي را براي برون رفت از مشكلات موجود بيابند كه در فصل چهارم به اين موضوع پرداخته شده است.
اما بتدريج در بين اين جريان فكري مسأله جديدي مطرح شد و آن ريشه در بحث‌ از منشأ نقش مردم در حكومت اسلامي داشت. در حالي كه گروهي از طرفداران اين جريان فكري با استناد به جمهوريت نظام، معتقد به نقش مردم در مشروعيت ولي فقيه داشته و انتخاب ولي فقيه را ضامن مشروعيت او مي‌دانستند. پيروان ديگر اين جريان فكري با استناد به آموزه‌هاي بحث امامت در شيعه معتقد به انتصابي بودن ولايت فقيه بوده و منشأ مشروعيت آن را نصب از جانب امام معصوم(ع) دانسته و نقش مردم را نه عامل مشروعيت‌بخش بلكه به عنوان عامل مقبوليت‌بخش به نظام مطرح مي‌كردند كه اين مباحثه منجر به دو خرده گفتمان جديد تحت عنوان قائلين به نصب و قائلين به انتخاب گرديد كه در فصل پنجم اين موضوع مورد بررسي قرار گرفته است.
اما از اواخر دهة 60، با بروز برخي مشكلات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در كشور و چالشهای درون گفتمانی اسلام سیاسی از يكسو و موج اندیشه‌های جدید جهانی‌سازی، گسترش ارتباطات جهانی، ترجمة آثار جديد و عواملی همچون رشد آموزش عالي و گسترش طبقة متوسط جدید در ایران از سوی دیگر، زمينه را براي گسترش جريان فكري تازه‌اي در كشور فراهم آورد که آن را مي‌توان «گفتمان حکومت عرفی» ناميد كه تلاش مي‌كرد با زير سؤال بردن مباني فكري گفتمان اسلام سياسي و حکومت اسلامی به نقد الگوي سياسي فقهی جمهوري اسلامي بپردازد و از «حكومت عرفی» که بر اساس عقل جمعی اداره مي‌گشت، و در آن فقه را به حاشيه مي‌راند و حقوق طبيعي جايگزين آن مي‌شد، به عنوان آرمان خود نام ببرد كه در فصل ششم اين گفتمان بررسي و تبيين شده است. در خاتمه نيز به جمع‌بندي و ارائه چشم‌اندازي از آينده تحولات انديشه‌اي در ايران پرداخته شده است.
به هرحال مجموعه اين بحرانها و مسائل سياسي اجتماعي بعد از انقلاب منجر به ظهور انديشه‌هاي مختلفي شد كه هر يك با تحليل خاصي از ريشة بحران براساس مباني نظري خود، راه‌حلهاي مختلفي را براي فائق آمدن بر بحرانها پيشنهاد كردند كه در مجموع گفتمانهاي انديشه‌اي را در ايران بعد از انقلاب تشكيل مي‌دهند و ما در اين كتاب به بررسي آنها مي‌پردازيم.


اين كتاب در شش فصل تدوين گرديده و در انتهاي آن جمع بندي، نتيجه گيري و چشم انداز آينده و كتابنامه نيز به آن اضافه گرديده است.
عناوين فصول كتاب:
فصل اول: گفتمانهاي مهم سياسي در ايران معاصر
فصل دوم: گفتمان حكومت اسلامي بعداز انقلاب و خرده گفتمانهاي آن
فصل سوم: چالشهاي فكري گفتمانهاي مذكور درباره موضوعات مهم سياسي در سال اول انقلاب
فصل چهارم: چالشهاي گفتمان اسلام فقاهتي در دهه اول انقلاب و پيامدهاي آن بر تحول اين گفتمان
فصل پنجم: ظهور خرده گفتمانهاي مختلف در مورد منشا مشروعيت ولايت فقيه
فصل ششم: گفتمان حكومت عرفي مسلمانان